دردسرهای آتلیه
سلام.اینروزها مشغول آماده سازی مقدمات تولد یکسالگی رادمهرکوچولو هستم.البته تولدش خودمونیه ولی دوست دارم براش یادگاری بمونه.هفته آینده هم قراره بریم تهران پیش دوست جونی های شهریوریش. امروز سه شنبه 22 مرداد ماه تصمیم گرفتیم رادمهرخان رو ببرم آتلیه و چندتا عکس خوشگل در ابتدای 12 ماهگیش ازش بگیریم.صبح وقت گرفتیم و عصر ساعت 5 اونجا بودیم.بقیه شو خودتون حدس بزنید.... رادمهر: "اینجا کجاست دیگه؟منو دربیارین" رادمهر: "مامان نرو، بابایی رو.من عکس نخواستم.بغلم کنین" آها بغل مامان چه حالی میده آی خانوم عکاس گیر نده من لبخند نمیزنم !!! این هم چهره آقارادمهر تا بدونین من و باباش چ...